﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
 

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾ وَالْقَمَرِ اِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾ وَالنَّهَارِ اِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾ وَاللَّیْلِ اِذَا یَغْشَاهَا ﴿۴﴾ وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾ وَالْاَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ قَدْ اَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا ﴿۹﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾

 

۰ ۰ ۰

 

 کدامین آتشین سیما به این ویرانه می آید ؟!

 که از دیوار و در ،  بـــــوی پر پروانــه می آید !

کوله بارت بر بند ، شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم ، میشود آسان رفت

میشود کاری کرد که رضا باشد او .

ای سبک بال ، در دعای سحرت ، هرگز از یاد نبر ، من جا مانده بسی محتاجم . . .


التماس دعا

تأثیر بازخورد یا آگاهی از نتایج کار بر یادگیری دانش آموزان

   بازخورد به آگاهی از نتایج عمل گفته می شود.معلمان باید همواره مراقب کوشش های دانش آموزان خود باشند و بعد از انجام هر فعالیتی آنها را از نتایج کارشان مطلع سازند.این اقدام بویژه بعد از انجام هر آزمون ضروری است.معلم باید بعد از اجرای هر آزمون به دانش آموزان بگوید که نکات مثبت و موفقیت های آنها چه بوده و نکات منفی یا شکست های آنها نیز چه بوده و علت یا علتهای آنها کدام است.

       پژوهش های اولیه درباره ی بازخورد نشان داده اند که توضیحات کتبی معلمان بر تکالیف و اوراق امتحانی دانش آموزان منجر به بهبود عملکرد آنها در آینده می شود.نتایج جدیدترین پژوهش ها نشان داده اند که در مورد دانش آموزان سالهای بالا (راهنمایی و دبیرستان) اظهارات کتبی معلمان بر اوراق دانش آموزان وقتی جنبه ی شخصی و غیر قالبی داشته باشد و انتقادهای سازنده ی معلم را شامل می شوند ، بسیار مؤثر می افتند.توصیه شده که بهتر است معلمان درباره ی اشتباهات و روش های غلط دانش آموزان توضیحات لازم را بنویسند و جنبه های مثبت آنها را نیز تقویت کنند.در این رابطه اگر معلمان پرسش های زیر را مورد توجه قرار دهند ، اظهار نظرهای آنان بر روی اوراق امتحانی دانش آموزان مفیدتر خواهد بود:

1. اشتباه اصلی کدام است؟

2. دلیل احتمالی دانش آموز برای ارتکاب به این اشتباه چیست؟

3. چگونه دانش آموز را هدایت کنیم تا دیگر این اشتباه را تکرار نکند؟

4. نکات مثبت این دانش آموز کدام اند؟

پژوهش های انجام شده نشان داده اند که برای دانش آموزان خردسال توضیحات شفاهی از  کتبی مفیدترند.اما نکاتی که در مورد توضیحات کتبی گفتیم باید در شفاهی نیز رعایت شوند.البته استفاده از توضیحات کتبی مختصر نیز برای دانش آموزان خردسال خالی از فایده نیست.برای خردسالان (مقطع ابتدایی و پیش دبستانی) اظهارات معلم می توانند بیانات ساده ای چون " به به" ، "آفرین" ، "عالی"  و از این قبیل باشند... این گونه اظهارات از یک نمره ی خشک و خالی اثر تقویتی بیشتری دارند. 

کلاس داری یا مدیریت کلاس:

کلاس داری یا مدیریت کلاس:
یکی از عواملی که امروزه معلمان، مدیران وسیاست گذاران آموزش و پروش به عنوان موضوعی مهم و اساسی بدان توجه دارند، عامل مدیریت کلاس است که از دیرباز به عنوان پیچیده ترین موضوع در بهبود کیفیت آموزش شناخته شده است تشکیل و اداره ی کلاس از وقت گیرترین فعالیت های حرفه ی معلمی تلقی می شود. هنگامی که بیش تر وقت کلاس صرف مشکلات انضباطی شود، به طور عملی زمان کم تری برای تدریس ویادگیری دروس باقی می ماند. بدین جهت کمیسیون یاد دهی ویادگیری نکاتی را که نتیجه مطالعات محققین این امر بوده است بیان می دارد:
مفهوم مدیریت کلاس
مجسم کنید معلمی به کلاس وارد می شود واز دانش آموزان می پرسد جلسه ی قبل تا چه صفحه ای یا موضوعی تدریس صورت گرفت ودانش آموزان پاسخ دهند فلان صفحه، معلم به کنار تابلو می رود ومشغول تدریس می شود. در این صورت، معلم هدفمند نیست زیرا طرح و برنامه ی مشخصی ندارد. حال این پرسش مطرح است که معلم به عنوان یک عنصر هوشمند کلاس درس، اگر فراگیرنده، رسانه، وسایل آموزشی، محتوا، روش ها و... در اختیار قرار گیرند چگونه می تواند به صورت هدفمند برنامه ریزی کند؟ زیرا رمز موفقیت در اداره ی کلاس به برنامه ریزی قبلی ارتباط دارد. برای معلم تنها طرح درس کفایت نمی کند او در کار خود باید به پیشگیری از رویدادهایی بیاندیشد وقبل از ورود به کلاس به بهترین وجه برنامه ریزی نماید. تا در امر رسیدگی به تکالیف سرگردان نباشد. اگر به تعریف مدیریت کلاس که عبارت است: تهیه، تدارک واتخاذ شیوه های لازم برای ایجاد و حفظ محیطی که آموختن وآموزش بتواند در آن اتفاق بیافتد بیاندیشیم، در می یابیم مدیریت کلاس مفهومی وسیع تر از نظم وانضباط دارد که صرفاً ساکت نگه داشتن دانش آموزان در کلاس هیچ ایرادی ندارد، اما نباید حرف اصلی معلم در کلاس تلقی شود. معلمانی در امر مدیریت کلاس موفق هستند که نظم و انضباط را در جایگاه مناسب آن در کل صحنه ی آموزش قرار می دهند مدیریت کلاس همچنین مستلزم آن است که با ایجاد محیط یادگیری مناسب به دانش آموزان یاد بدهیم چگونه رفتار خود را در کلاس اداره کنند. در این راستا کلاس داری مفهومی وسیع تر از نظم و انضباط می یابد. وهدف های آموزشی معلم را نیز در بر می گیرد با اجرای طرح ها وبرنامه های مدیریت کلاس، معلم نه تنها امیدوار است که میدان یادگیری دانش آموزان افزایش یابد بلکه به آنان کمک می کند که متوجه رفتار خود باشند وآن را اصلاح نمایند.
مدیریت در کلاس و ویژگی های معلم
ویژگی های معلم در مدیریت کلاس نقش مهمی دارد. معلم به عنوان فردی رشد یافته باید از توانایی جسمی- عقلی، روانی- عاطفی و اجتماعی برخوردار باشد. منظور از توانایی جسمی- عقلی آن است که یاد دهنده، سالم و با نشاط برای کار مهمی که قرار است انجام دهد آمادگی لازم را به خوبی کسب کرده باشد زیرا معلمی حرفه ای است که انرژی و توان زیادی را می طلبد. یکی دیگر از توانایی های معلم که از رشد آنان و تجربه های پیشین زندگی شان ناشی، می شود، توانایی عاطفی- روانی است. توانایی روانی در واقع میزان رفتارهایی متناسب با سن و موقعیتی است که در آن قرار گرقته است. از نظر روانی معلم فردی بالغ به حساب می آید ورفتارهای او ممکن است الگوی فراگیرندگان قرار گیرد. او به درجه ای از رشد روانی رسیده که می تواند خشم، هیجان ویأس خود را در مقابل دانش آموزان به گونه ای بروز دهد که حاصل این کنش و واکنش سبب رشد آنان به سوی تعالی باشد. سرانجام نوع سوم توانایی معلم که برخاسته از رشد همه جانبه ی اوست، رشد اجتماعی می باشد. انسان به عنوان موجودی که در اجتماع زندگی می کند، دارای ارزش هایی است، این ارزش ها متأثر از فرهنگ جامعه است و انتظار می رود که معلم نماینده ی فرهنگ جامعه خود باشد. مدرسه و کلاس درس نیز هر یک جامعه ای کوچک است که تحت تأثیر نفوذ فرهنگ جامعه قرار دارد ومعلم باید به عنوان الگوی این ارزش های اجتماعی، در مورد درستی و نادرستی، همخوانی و ناهمخوانی آن ها به تبادل نظر بپردازند. در این صورت چند حالت پیش می آید: نخست ارزش هایی وجود دارند که در جامعه هنوز مورد احترم اند و به کار می آیند. دوم ارزش ها یی که دیگر اهمیت خود را از دست داده و تبدیل به نوعی سنت شده اند ونسل جدید آن ها را کم کم پشت سر می گذارد. از جمله ی این ها می توان به اعتقاد داشتن به نحس بودن عدد سیزده اشاره کرد. سوم اینک جامعه ارزش هایی را می پذیرد که در گذشته وجود نداشته اند. مانند فرهنگ ترافیک یا آمد و رفت در خیابان. پس معلم باید بداند که محور همه فعالیت های جامعه در مدرسه ونقطه ی عطف آن کلاس درس است وتحقق هر تحولی در جامعه مرهون همه ی جریان های آموزشی و پرورشی می باشد که در مرکز آن نقش معلم به عنوان عنصر هوشمند یک سیستم مهمی یعنی کلاس درس حیاتی است.
منابع مورد استفاده:
1. مدیریت کلاس براساس دانش آموز محوری ترجمه ی کیانوش هاشمیان.
چاپ دانشگاه الزهرا اول پائیز 81
2.مدیریت کلاس درس. توحید صیامی. رشد تکنولوژی آموزشی 80-79
3. مدیریت کلاس درس. اکبر رضایی. مدیریت در آموزش و پرورش 80-79
4. مدیریت کلاس درس. فاطمه عیوقی. رشد تکنولوژی آموزشی 78-77
5. مدیریت کلاس درس. علی منصوری سمایی. پایگاه اطلاع رسانی اینترنت
6. گروه بهبود و کیفیت بخشی به یاد دهی و یاد گیری اصفهان سال 85-84

عید بر عاشقان مبارک

اولين معنايي كه از عيد به ذهن ميرسد، تغييراتي است كه انسان از ظاهر خود و يا در طبيعت ميبيند . اين آرايش ظاهري همچون پوشيدن لباس نو و آمدن بهار طبيعت به يك معنا عيد ناميده شده است .

در روايتي از امير المومنين علي عليه السلام آمده است كه : هر روزي كه انسان در آن به زشتي آلوده نگردد آن روز عيد است چرا كه زشتي مهمترين بستر ظهور نزاع ميان آدميان است وباعث برهم خوردن آرامش دروني و بيروني انسانها ميگردد و اين همان چيزي است كه با عيد يعني آرامش و شادماني منافات دارد .

 از سوي ديگر حركت انسانها به سوي علم و معرفت همواره با شادماني و نشاط توأم است خاصه آنكه وقتي  انسان معناي جديدي كشف ميكند ، ابتهاج زائد الوصفي تمام وجود آدمي را در بر ميگيرد ، آن لحظه تازه عيد ناميده ميشود .
 

 معناي ديگري كه از عيد,عارفان به ما آموخته اند ، جان باختن و قرباني كردن جان خويش در پاي معشوق است . و نماد ظاهري آن ايام حج و عيد قربان است كه حيواني را انسان به عنوان تحفه و هديه به طرف جايگاه معيني ميبرد تا براي كامل شدن عبادت قرباني كند . مولوي در اين معنا گفته است :       خويش فربه مينماييم از پي قربان عيد           كان قصاب عاشقان بس خوب و زيبا ميكشد

   كشته شدن در پاي محبوب و قرباني كردن خود مهمترين تعريفي است كه مولوي ازعيد به ما ميدهد              

 در تمامي اين تعريفها عيد براي انسان مطرح شده است ،يعني ما در شرايط ويژه اي احساس مباركي و نو شوندگي داريم . اما به نظر ميرسد اين تازگي قبل از آنكه در رابطه با ما معني شود در باره توليد كننده اين شرايط يعني خداوند بايد معنا شود . چون خداوند � بديع السموات و الارض است � و خود را با عنوان �فتبارك الله احسن الخالقين� به ما معرفي نموده است .

واز سوي ديگر اين مباركي در تمامي ملك و ملكوت عالم جاري است ، لذا از اين خداي بزرگ و مبارك ميتوان هرلحظه طعم مباركي را چشيد به همين دليل اگر عيدي است اولاً از آن خداست نه از آن آدميان ، و اين معنا با ساير تعاريف آمده در باب عيد يك فرق گوهري دارد كه آن محوريت خداست .

 

دو روز مانده به آخر دنیا

دو روز مانده به پایان جهان ، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است . تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود . پریشان شد و آشفته و عصبانی ، نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد .
داد زد و بد و بیراه گفت ، خدا سکوت کرد . آسمان و زمین را به هم ریخت ، خدا سکوت کرد . جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد . به پر و پای فرشته و انسان پیچید ، خدا سکوت کرد . کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد .دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد . خدا سکوتش را شکست و گفت : «عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت . تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست­دادی،تنها یک روز دیگر باقی­است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن . »

لا به لای هق هقش گفت: « اما با یک روز ! با یک روز چه کار می توان کرد !؟ »

خدا گفت : « آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را درنمی یابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید .» و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت : « حالا برو و زندگی کن .»

او مات و مبهوت، به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید . اما می ترسید حرکت کند ، می ترسید راه برود، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد . قدری ایستاد... بعد با خودش گفت :وقتی فردایی ندارم ، نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد . بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم .

آن وقت شروع به دویدن کرد زندگی را به سر و رویش پاشید ، زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود ، می تواند بال بزند ، می تواند پا روی خورشید بگذارد ، می تواند...

او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد اما ... اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید . روی چمن خوابید . کفش دوزکی را تماشا کرد .

سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد .

او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد ، لذت برد و سرشار شد و بخشید ، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد .

او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند : « امروز او در گذشت ، کسی که هزار سال زیسته بود ! » 

بزرگترها، کودکان و تکالیف مدرسه


بزرگترها، کودکان و تکالیف مدرسه
تکالیف مدرسه و نکاتی مهم برای والدین

نحوه صحیح برنامه ریزی و استفاده درست از زمان انجام دادن تکالیف مدرسه و چگونگی کمک به کودکان برای کمک بیش از حد به کودک باعث می شود که او برای همیشه از گفتن این جمله که:" من این کار را کرده ام " محروم شود و فقط به جای آن بگوید: " مادر آن را برای من انجام داد." بهبود شیوه درس خواندن، در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.   ممکن است در بسیاری از خانواده ها زمان انجام دادن تکالیف، هم برای فرزندان و هم اولیا، پر از اضطراب و نگرانی باشد. تحقیقات به وضوح نشان می دهد که انجام دادن تکالیف نه تنها در یادگیری فرزندان مؤثر است،  بلکه مهارت هایی را که آن ها برای موفقیت در مدرسه و زندگی لازم دارند، بالا می برد. مهارت هایی مانند سازمان دهی امور، حل مشکلات، تمرکز حافظه، تنظیم هدف و پشتکار در کارها از این جمله است.  

چند راهنمایی برای موفقیت کودکان در زمینه انجام دادن تکالیف

  نقش خود را در مقام یک کمک کننده و نه یک شخص فعال و انجام دهنده تکالیف تشخیص دهید. گاهی اوقات ممکن است برای جستجوی راههایی جهت موفقیت فرزندانمان، زحمت زیادی متحمل شویم و به او کمک اضافی برسانیم. اما باید مطمئن بشویم که خود او کارش را انجام می دهد. زیرا یکی از عوامل رشد اعتماد به نفس این است که در یابیم کاری را که باعث سربلندی ما می شود، انجام داده ایم.   • به سعی و تلاش کودک خود اهمیت بدهید و فقط نتیجه نهایی را در نظر نگیرید. کودکان باید اهمیت سخت کوشی را یاد بگیرند. انجام دادن تکالیف این فرصت را برای شما فراهم می آورد که پشتکار او را برای انجام دادن کارهایش تقویت کنید. چند شعار سازنده نظیر " تسلیم نشو" یا " تا وقتی که موفق نشده ای ، آرام نگیر" یا " ما، در خانواده، کاری را که شروع کرده ایم به پایان می رسانیم" را در خانواده خود ملاک قرار دهید. ویژگی مهم برای انجام دادن تکالیف القای پشتکار به کودکان است و تنها کاری که باعث می شود آن ها کوشش را با ارزش بشمارند، تأکید پیوسته ما بر این گفته نیست که:" مهم این است که فقط شروع کنی؛ بلکه باید کارت را به پایان برسانی." کمک بیش از حد به کودک باعث می شود که او برای همیشه از گفتن این جمله که: " من این کار را کرده ام " محروم شود و  به جای آن فقط بگوید: " مادر آن را برای من انجام داد."   • تأکید کنید که انجام دادن تکالیف، وظیفه اوست و نه شما. در برابر این وسوسه که در کنار او بنشینید و تکالیف را با هم انجام دهید، مقاومت کنید و فقط زمانی که واقعاً نیاز داشت، یاری اش دهید. اگر کودک شما مشکلاتی دارد، به او کمک کنید تا از طریق مسأله های ساده ای که طراحی می کنید، متوجه مشکل خود بشود. سپس کار را مرحله به مرحله پیش ببرید و سعی و تلاش او را برای انجام دادن آن ها زیر نظر بگیرید. از او بخواهید تکالیف کامل شده خود را در پایان هر قسمت به شما نشان دهد. این نیز راهی است تا مطمئن شوید که فرزندتان دستور العمل ها را به طور صحیح انجام می دهد یا هنوز حتی در جزئیات به شما متکی است.   • تکالیف را به قسمت های کوچک تقسیم کنید. قسمت بندی تکالیف به ابعاد کوچک معمولاً برای کودکانی که در پی گیری کارها کم حوصله اند یا برای توجه به مطالب تمرکز کمی دارند یا برای انجام دادن درست کارها زیادی نگران اند، مؤثر است. به کودک خود بگویید قسمتی از کار را در زمان معین انجام دهد و در پایان هر قسمت، استراحت کوتاهی بکند می توانید حجم قسمت ها را بیشتر کنید تا اعتماد به نفس کودکتان بیشتر شود.   • برنامه ای با موافقت یک دیگر تنظیم کنید و ساعات انجام دادن تکالیف را در آن مشخص سازید و حتماً به آن عمل کنید. حتی بهتر است این برنامه را در جای قابل مشاهده ای نصب و باهم امضا کنید. بسیاری از کودکان پس از بازگشت از مدرسه احتیاج به استراحت دارند. برخی دیگر دوست دارند بلافاصله مشغول کار شوند. بهترین زمان را برای انجام دادن تکالیف فرزندتان پیدا و بکوشید آن را تقویت کنید. کشیدن یک صفحه ساعت، که زمان انجام دادن تکالیف را نشان می دهد، برای کودکان کوچک تر بسیار مفید است.    

منبع www.farzand.com مجله رشد آموزش ابتدایی، شماره 6

آخرای فصل پاییز یه درخت پیر و تنها

تنها برگی روی شاخش مونده بود میون برگا
یه شبی درخت به برگ گفت کاش بمونی در کنارم
آخه من میون برگا فقط تنها تورو دارم
وقتی برگ درخت و میدید داره از غصه می میره
با خدا راز و نیاز کرد اون و از درختنگیره
با دلی خورد و شکسته گفت نذار از اون جدا شم
ای خدا کاری بکن که تا بهار همین جا باشم
برگ تو خلوت شبونه از دلش با خدا میگفت
غافل از اینکه یه گوشه باد همه حرفاشو میشنفت
باد اومد با خنده ای گفت آخه این حرفا کدومه
با هجوم من رو شاخه عمر هردوتون تمومه
یه دفعه باد خیلی خشمگین با یه قدرت فراوون
سیلی زد به بگ و شخه تا بگیره از درخت جون
ولی برگ مثل یه کوهی به درخت چسبید و چسبید
تا که باد رفت پیش بارون ارونم فصه رو فهمید
بارون گفت با رعد و برقم میسوزونمش تا ریشه
تا که آثاری نمونه دیگه از درخت و بیشه
ولی بارونم مثل باد توی این بازی شکست خورد
به جایی رسید که بارون آرزوش این بود که می میرد
برگ نیافتاد و نیافتاد آخه این خواست خدا بود
هرکی زندگیشو باخته دلش از خدا جدا بود

دوش در عزلت جان فرسایی
داشتم همدم روشن‌زایی
شمع آن همدم دیرینه‌ی من
سوختن‌ها را آیینه‌ی من
همه شب مونس و دمسازم بود
همدم و همدل و همرازم بود
گرم می‌سوخت و می‌ساخت چو من
مستی خویش همی باخت چو من
گرچه آتش همه شب در تن داشت
نه فغان داشت و نه شیون داشت
گرچه می‌داد سر خویش به باد
خنده می‌کرد و به پا می‌استاد
تا سحر سوختنی چون من داشت
شب تاریک مرا روشن داشت
همه شب سوخت و آواز نکرد
به شکایت دهنی باز نکرد
شمع از سوختنش پروا نیست
که درین سوختن او تنها نیست
مرگ اگر آخر این ره چه اوست
نیز پروانه‌ی او همره اوست
به ازین چیست که دو یار به هم
ره سپارند سوی ملک عدم
نه یکی مانده گرفتار و نژند
و آن دگر رفته، رها گشته ز بند
من به عشق که بسوزم شب و روز
به امید که بسازم در سوز
که خورد غم چو در آیم از پای
خود که گرید چو تهی سازم جای
گر بسوزند پر و بال مرا
که خورد هیچ غم حال مرا
شب تنهایی و روز غم من
کیست جز سایه‌ی من همدم من
سایه را وش حکایت‌ها بود
شکوه‌ها بود و شکایت‌ها بود
قصه می‌گفت و پریشان می‌گفت
تب مگر داشت که هذیان می‌گفت
کس شنیدی سخن سایه شنفت؟
من شب دوش شنیدم، می گفت

ای تن خسته‌ی رنجور نزار
ای به جان آمده از یار و دیار
چند کاهد ز غم و رنج تنت
که تنم کاست ازین کاستنت
شاعر سوخته دل درد تو چیست
ای گل تازه رخ زرد تو چیست
نوز نشکفته چرا پژمردی
شاد ناگشته ز غم افسردی
شد خزان تازه بهار تو چرا
زود آمد شب تار تو چرا
عشق ناباخته بد نام شدی
دل نپرداخته نکام شدی
کس ندیدیم به نکامی تو
عاشقی نیست به بدنامی تو
دگران از می غفلت مست‌اند
 فارغ از هر چه بلند و پست‌اند
می ز هر جام که شد می‌نوشند
با بد و نیک جهان می‌جوشند
نه به مانند تو نازک بین‌اند

هر کجا هست گلی می‌چینند
هر شبی با صنمی دم سازند
هر دمی دل به کسی می‌بازند
کام خود از گل و می می‌گیرند
نه به نکامی تو می‌میرند
گردش چرخ کسی راست به کام
که ندانست حلالی ز حرام
تو همه عمر غم دل خورده
خسته و سوخته و افسرده
نوز ناگشته جوان پیر شده
اول عمر و ز جان سیر شده
مردمی کرده به نامردم‌ها
نیش‌ها خورده ازین کژدم‌ها
دوستی کردی و دشمن گشتند
همه بر چشم تو سوزن گشتند
با همه خلق جهان یار شدند
چون رسیدند به تو مار شدند
آشنای همه و تنهایی
راستی را تو مگر عنقایی
شمع اشکی دو بیفشاند و بمرد
روشنایی بشد و سایه ببرد
باز من ماندم و این شام سیاه
آه از بخت سیه کار من، آه

نامه

شبي نشستم و گفتم دو خط دعا بنويسم
دعا به نيت دفع قضا بلا بنويسم

ز همدلان سفر کرده ام سراغ بگيرم
به کوچه کو چه ي زلف تو نامه ها بنويسم

دعا و شکوه به هم تاب خورد و من متحير
کدام را ننويسم ..کدام را بنويسم

هر آنچه را که نوشتم مچاله کردم و گفتم:
قلم دوباره بگيرم از ابتدا بنويسم

دو قطره خون زلبت در دوات تشنه ام افتاد
که من به ياد شهيدان کربلا بنويسم

صداي پاي قلم را شنيد کاغذ و گفتم:
قلم به ليقه گذارم که بي صدا بنويسم

تو بي نشاني و کاغذ در انتظار رسيدن
که من نشاني کو ي تورا کجا بنويسم

تو خود نشاني محضي تو خود دعاي مجسم
براي چون تو عزيزي چرا....چرا بنويسم